[اسم]

subject

/ˈsʌb.dʒɪkt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 موضوع مبحث، درس

معادل ها در دیکشنری فارسی: باب بابت سوژه موضوعی موضوع مطلب مضمون مبحث
مترادف و متضاد course study theme topic
  • 1.My favorite subjects are history and geography.
    1. درس‌های مورد علاقه من، تاریخ و جغرافیا است.
subject of conversation
موضوع صحبت
  • It's an unpleasant subject of conversation.
    این یک موضوع ناخوشایند برای صحبت است.
on the subject of
با موضوع
  • They published a magazine article on the subject of space travel.
    آن‌ها مقاله‌ای در مجله با موضوع سفر فضایی منتشر کردند.
to change the subject
بحث را عوض کردن
  • I wish you'd change the subject.
    ای کاش بحث را عوض کنی.
to get onto the subject of
به موضوع ... رسیدن
  • How did we get onto the subject of marriage?
    چطور به موضوع ازدواج رسیدیم؟
to get off the subject
از موضوع بحث پرت شدن/دور شدن
  • We seem to have gotten off the subject we're meant to be discussing.
    ظاهراً از موضوعی که قرار بود درباره آن صحبت کنیم، دور شده‌ایم.
to discuss/talk about a subject
درباره موضوعی بحث کردن/صحبت کردن
  • Have you discussed the subject with your husband?
    آیا درباره آن موضوع با شوهرت صحبت کرده‌ای؟
کاربرد اسم subject به معنای موضوع و درس
- اسم subject در مفهوم "موضوع".
subject یا موضوع، به چیزی یا کسی که مورد بحث، توجه و یا توصیف قرار می‌گیرد، گفته می‌شود. مثال:
"an unpleasant subject of conversation" (یک موضوع ناخوشایند برای صحبت)
"a subject for debate" (موضوعی برای بحث)
- اسم subject در مفهوم "درس".
subject یا درس، در اینجا به یک مبحث تحصیلی یا درسی به‌خصوصی (تاریخ، ریاضی، فیزیک و...) اشاره دارد. مثال:
".Biology is my favorite subject" (زیست‌شناسی درس مورد علاقه‌ام است.)

2 فاعل (دستور زبان)

معادل ها در دیکشنری فارسی: نهاد فاعل مبتدا
مترادف و متضاد object
  • 1."Bob" is the subject of the sentence "Bob threw the ball."
    1. "باب" فاعل جمله "باب توپ را پرتاب کرد." است.
subject pronoun
ضمیر فاعلی
  • “Jacob” is replaced with a subject pronoun in this sentence.
    در این جمله "جیکوب" با یک ضمیر فاعلی جایگزین شده است.
کاربرد اسم subject به معنای فاعل
معادل فارسی اسم subject در این مفهوم "فاعل" است. subject یا فاعل در دستور زبان انگلیسی و فارسی، کننده کار یا عملی است (اگر فعل active باشد) یا کار یا عملی بر روی آن تاثیر می‌گذارد (اگر فعل passive باشد). در فارسی به "فاعل"، "نهاد" نیز گفته می‌شود. فاعل یک جمله هر کسی و یا هر چیزی می‌تواند باشد. مثال:
"."Bob" is the subject of the sentence "Bob threw the ball"" ("باب" فاعل جمله "باب توپ را پرتاب کرد." است.)

3 نمونه آزمایش‌شونده، سوژه

مترادف و متضاد guinea pig participant
  • 1.Substantive research on the subjects needs to be carried out.
    1. نیاز است که تحقیقی اساسی روی نمونه‌ها انجام شود.
  • 2.We need male subjects between the ages of 18 and 25 for the experiment.
    2. ما برای این آزمایش به نمونه‌های مذکر بین 18 تا 25 سال نیاز داریم.
توضیح درباره واژه subject به معنای نمونه
واژه subject در این مفهوم به فرد یا چیزی گفته می‌شود که مورد آزمایش و مطالعه علمی قرار بگیرد.

4 سوژه (عکاسی و نقاشی)

  • 1.Classical landscapes were a popular subject with many 18th century painters.
    1. مناظر کلاسیک سوژه محبوبی برای بسیاری از نقاشان قرن هجدهم بود.
  • 2.Focus the camera on the subject.
    2. دوربین را روی سوژه فوکوس کن.
توضیح درباره واژه subject به معنای سوژه
واژه subject در این مفهوم به فرد یا چیزی گفته می‌شود که مرکز توجه و اصلی‌ترین چیز در یک عکس یا نقاشی است.

5 شهروند تابع، تبعه

معادل ها در دیکشنری فارسی: تابع تبعه رعیت
مترادف و متضاد citizen national native
  • 1.I am French by birth and a British subject by marriage.
    1. من از نظر تولد، فرانسوی و از نظر ازدواج، شهروند بریتانیایی هستم.
  • 2.The prince had to tax his subjects heavily to raise money for the war.
    2. شاهزاده مجبور بود از شهروندانش مالیات زیادی بگیرد تا برای جنگ پول جمع کند.
توضیح درباره واژه subject به معنای شهروند
واژه subject در این مفهوم به فردی اطلاق می‌شود که حق تابعیت یک کشور خاص، مخصوصاً کشوری با فرمانروایی ملکه یا شاه را داشته باشد.
[صفت]

subject

/ˈsʌb.dʒɪkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more subject] [حالت عالی: most subject]

6 در معرض دستخوش

مترادف و متضاد exposed to prone to susceptible to
subject to something
در معرض چیزی
  • 1. Australia is a country subject to extreme heat.
    1. استرالیا کشوری در معرض گرمای شدید است.
  • 2. He is subject to a very painful disease.
    2. او در معرض یک بیماری بسیار دردناک است.
توضیح درباره صفت subject
صفت subject به چیزی اشاره می‌کند که تحت تاثیر چیز دیگری، مخصوصا بد، باشد، مثلا:
.He is subject to a very painful disease (او در معرض یک بیماری بسیار دردناک است.)

7 منوط (به) وابسته، بسته

مترادف و متضاد dependent
  • 1.All specially-priced vacation packages are subject to availability.
    1. تمام بسته‌های تعطیلاتی با قیمت‌های ویژه منوط به در دسترس بودن است.
  • 2.The article is ready to publish, subject to your approval.
    2. این مقاله آماده انتشار است، بسته به موافقت شما [به شرط موافقت شما].
  • 3.The proposed merger is subject to the approval of the shareholders.
    3. ادغام پیشنهادی، منوط به موافقت سهام‌داران است.

8 مشمول مطیع، تحت فرمان، تحت تسلط، زیر نظر

مترادف و متضاد bound by under the authority of
  • 1.All nuclear installations are subject to international safeguards.
    1. تمام نصب‌های هسته‌ای مشمول حفاظت بین‌المللی است.
  • 2.As a diplomat, he is not subject to local laws.
    2. به‌عنوان یک دیپلمات، او مشمول [مطیع] قوانین محلی نیست.
[فعل]

to subject

/səbˈdʒekt/
فعل گذرا
[گذشته: subjected] [گذشته: subjected] [گذشته کامل: subjected]

9 تحت سلطه درآوردن تحت قیمومت درآوردن، تحت کنترل درآوردن

formal
to subject something/somebody (to something)
چیزی/کسی را در تحت سلطه درآوردن
  • 1. The Roman Empire subjected most of Europe to its rule.
    1. امپراطوری روم بخش بزرگی از اروپا را تحت سلطه خود درآورد.
  • 2. This city had been subjected to Macedonian rule.
    2. این شهر تحت سلطه امپراطوری مقدونیه بود.
توضیح درباره فعل subject
فعل subject به معنای تحت کنترل درآوردن یک کشور یا گروهی از مردم است که مخصوصاً با زور و ظلم انجام شود. این فعل کاربردی رسمی دارد و دقت کنید که در تلفظ با subject به‌عنوان صفت و اسم تفاوت دارد (به‌عنوان فعل، استرس روی سیلاب دوم واژه قرار می‌گیرد.)

10 در معرض قرار دادن دستخوش قرار دادن، تحت تاثیر قرار دادن

formal
مترادف و متضاد expose put through
to subject something/somebody to something
چیزی/کسی را در معرض چیزی قرار دادن
  • 1. He'd subjected "Lisa" to a terrifying ordeal.
    1. او "لیزا" را در معرض یک تجربه وحشتناک قرار داده بود.
  • 2. The officers subjected everyone to a careful search before they left the plane.
    2. افسران قبل از ترک کردن هواپیما همه را در معرض یک بازرسی دقیق قرار دادند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان

玻璃钢生产厂家民俗文化玻璃钢雕塑福州玻璃钢飞马雕塑监利玻璃钢花盆花器石家庄玻璃钢花盆花器哈尔滨玻璃钢雕塑制作公司青州鹏嘉玻璃钢花盆家用玻璃钢雕塑摆件哪里有河南户外商场美陈订购淮北玻璃钢雕塑加工厂陵水黎族自治县玻璃钢雕塑上海大型商场创意商业美陈经验工艺玻璃钢雕塑厂家公园摆件玻璃钢人物雕塑商家九江景观玻璃钢雕塑制作江门小品玻璃钢雕塑福建玻璃钢植物雕塑番禺玻璃钢花盆制品成华玻璃钢雕塑公司东莞玻璃钢机器人雕塑铁岭城市玻璃钢雕塑定制烟台清远玻璃钢切面动物雕塑邳州玻璃钢造型雕塑宁波商业广场玻璃钢卡通雕塑规格郑州玻璃钢学校抽象雕塑制造玻璃钢雕塑 多少年仿真恐龙模型和玻璃钢雕塑制作玻璃钢卡通雕塑性价比哪个好郑州玻璃钢浮雕雕塑制造镂空玻璃钢景观雕塑公司江苏季节性商场美陈批发香港通过《维护国家安全条例》两大学生合买彩票中奖一人不认账让美丽中国“从细节出发”19岁小伙救下5人后溺亡 多方发声单亲妈妈陷入热恋 14岁儿子报警汪小菲曝离婚始末遭遇山火的松茸之乡雅江山火三名扑火人员牺牲系谣言何赛飞追着代拍打萧美琴窜访捷克 外交部回应卫健委通报少年有偿捐血浆16次猝死手机成瘾是影响睡眠质量重要因素高校汽车撞人致3死16伤 司机系学生315晚会后胖东来又人满为患了小米汽车超级工厂正式揭幕中国拥有亿元资产的家庭达13.3万户周杰伦一审败诉网易男孩8年未见母亲被告知被遗忘许家印被限制高消费饲养员用铁锨驱打大熊猫被辞退男子被猫抓伤后确诊“猫抓病”特朗普无法缴纳4.54亿美元罚金倪萍分享减重40斤方法联合利华开始重组张家界的山上“长”满了韩国人?张立群任西安交通大学校长杨倩无缘巴黎奥运“重生之我在北大当嫡校长”黑马情侣提车了专访95后高颜值猪保姆考生莫言也上北大硕士复试名单了网友洛杉矶偶遇贾玲专家建议不必谈骨泥色变沉迷短剧的人就像掉进了杀猪盘奥巴马现身唐宁街 黑色着装引猜测七年后宇文玥被薅头发捞上岸事业单位女子向同事水杯投不明物质凯特王妃现身!外出购物视频曝光河南驻马店通报西平中学跳楼事件王树国卸任西安交大校长 师生送别恒大被罚41.75亿到底怎么缴男子被流浪猫绊倒 投喂者赔24万房客欠租失踪 房东直发愁西双版纳热带植物园回应蜉蝣大爆发钱人豪晒法院裁定实锤抄袭外国人感慨凌晨的中国很安全胖东来员工每周单休无小长假白宫:哈马斯三号人物被杀测试车高速逃费 小米:已补缴老人退休金被冒领16年 金额超20万

玻璃钢生产厂家 XML地图 TXT地图 虚拟主机 SEO 网站制作 网站优化